جاذبههای گردشگری شهر مشهد به گونهای است که در تمام فصول سال پذیرای مسافران زیادی می باشد که توسط تورهای هوایی مشهد و زمینی به این شهر سفر می کنند . یکی از مقابر تاریخی این شهر آرامگاه پیر پالاندوز است که درضلع شرقی حرم امام رضا (ع) در خیابان نواب صفوی مشهد واقع شده و قدمت آن به دوره صفوی باز می گردد به گونهای که در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۵۶ با شماره ثبت ۱۳۷۵ جزء آثار ملی به ثبت رسیده است .
این مقبره متعلق به محمد عارف عباسی، از عرفای بزرگ قرن دهم هجری و همدوره شیخ بهایی بوده که در روستای کارده در اطراف مشهد متولد شده است و در سال ۹۸۵ دیده از جهان فرو بست . این بنا به دستور سلطان محمد خدابنده ( پسر شاه عباس صفوی که فردی نابینا بود )توسط قنبر علی بن خواجه حسین به صورت چهار ضلعی با گنبدی پیازی شکل و ایوانی آجری ساخته شد ؛ که در داخل بقعه بر سقفها بقایای نقاشیهایی از دوران صفویه و شاه نشینی با یزدی بندیها به همراه تزیئیات و نمای خارجی طاق نماها ،تزئینات گچی ، قاب، لچکی با نقشهای هندسی و ترنج بسیار زیبا و نگارهای گیاهی با کاشیهای زیبای فیروزهای رنگ مزین شده است که البته به دلیل نفوذ رطوبت آسیب بسیاری دیده و تنها برخی از آنها پس از مرمت باقی مانده است ؛ و طی این مرمتها توسط آستان قدس رضوی بخشهایی چون حیاط، حوض، حجرههای درون حیاط و سر در به مجموعه اضافه شده است.
شیخ محمد عارف، بر مبنای باور عرفانی ، توکل بر خدا و طاعت که از صفات عارفان است، به جستجوی راه معرفت پرداخت و مدتی از عمر خود را به کسب فیض از اهل حق سپری نمود و به بروز کراماتی معروف شد و می توانست بدون تلاش صاحب زندگی خوبی باشد اما این عارف بزرگ و صاحب کرامت با وجود شخصیت بزرگ معنوی و علمی همانند مردمان عادی جهت گذران زندگی به شغل پاره دوزی مشغول بود ؛ و کلمه پاره دوز بر اثر تغییر لفظ در طی زمان به کلمه پالان دوز درآمد و این گونه بود که شیخ محمد به پیر پالان دوز شهرت یافته است.
شیخ محمد طبق آنچه در تاریخ آمده است از عرفای سلسله ذهبیه بوده که بعدها به تشیع گرایش یافته و علاوه بر آنچه گفته شد در خطاطی و کیمیاگری بسیار نامدار و دارای تبحر بوده و قرآن هفت سوره ای با خط زیبای ثلث از او به یادگار مانده است . این شیخ بزرگوار که در جستجوی مردان حق و راستی پرداخت به لطف خداوند با شیخ کمالالدین حسین تبادکانی (تاجالدین خوارزمی) آشنا شد و از طریق او آداب سلوک راه خدا را آموخت و با توجه به توان ذاتی خود مورد ستایش و توجه شیخ قرار گرفت و به خلافت شیخ و دامادی او نائل آمد.
پس از فوت شیخ تاجالدین حسین تبادکانی، به واسطه زیاد شدن رهبران دروغین، دستگیری و ارشاد طالبان را رها کرد و دور از هیاهوی مریدان به کفاشی مشغول شد و به درخواست آنها مبنی بر پذیرش مسئولیت ارشاد بی توجه ماند که پس از یک سال طبق آنچه روایت شده است ، حضرت امام قائم مهدی مولانا ابوصالح حجهالله بن الحسن العسگری (روحی فداه) بر در دکانش حاضر شد و از شدت و تندی گلیم او را گرفته و به هر سو پراکنده نمودند و رفتند و بدین ترتیب شیخ لرزی از ترس ایشان جانش را فراگرفت و در عالم معنا دید که ماموران الهی او را نزد امام قائم (عج) حاضر کرده، بر دیواری به چهار میخ کشیدند و تنبیه کردند. در این حال، امام رضا (ع) حاضر شده، از وی شفاعت کرد و او را از شکنجه رهایی بخشید. پس از آن این پیر بزرگوار به دستگیری و راهنمایی طالبان مشغول شد.
دیدگاهتان را بنویسید